بصیرت در جنگ جمل
اگر در جریان (جنگ جمل)کسانی بصیرت نداشتند خیلی راحت طرفدار دشمنان علی می شدند و علی دوباره خانه نشین می شد. اکنون ماییم و چنین مسأله ای که کار را برای علی و یاران علی هم سخت می کند. کار به جایی می رسد که علی فریاد می زند: مردم! اگر من این جنگ را نکنم کافر می شوم؛ از دین خارج می شوم، تا آنهایی که به ایشان اعتماد دارند و می دانند دروغ نمی گوید باور کنند و برای جنگ همراهش بیایند. در چنین موقعیتی باید چه بصیرتی داشته باشیم؟ آیا منظور بصیرتی است که علی داشت؟ پاسخ این است که چنین بصیرتی در غیرمعصومین بسیار کم پیدا می شود. بنده که اعتراف کردم اگر من بودم خیلی هنر داشتم توقف می کردم. حل قضیه این است که مفهوم بصیرت هم مثل بسیاری از مفاهیم ارزشی دیگر ذومراتب است. بصیرت مراتب دارد. آن مرتبه بصیرت مخصوص علی بود. او بود که یقین کرد که یا باید بجنگد یا از دین خارج بشود. من غیر از امام معصوم کسی را سراغ ندارم که بتواند این گونه قضاوت کند. اما بصیرت به این مرتبه منحصر نیست و مثل تقوا مراتب زیادی دارد. مرتبه ای از تقوا به ائمه معصوم و تالی تلو مقام عصمت نسبت داده می شود؛ آن که در عمرش نه تنها گناه نکرده که کوشیده مکروهات را هم انجام ندهد، یک مرتبه از تقوا را دارد و یک مرتبه هم تقوای ماست که به زور از کبائر اجتناب می کنیم. بین این دو، مراتب و درجات بسیار زیاد است. پس باید کوشید و در این مسیر حرکت کرد؛ مراتب بصیرت را بالا برد و به یک مرتبه نازله اش اکتفا نکرد. هر کس مسئولیت بزرگ تر یا نقش مهم تری در جامعه دارد؛ هر که تأثیرش بر دیگران بیشتر است باید در کسب بصیرت بیشتر بکوشد. دیگران اگر خودشان بصیرت نداشته باشند یک اصل را اگر درست بفهمند و به آن عمل کنند نجات می یابند و آن اطاعت از ولی فقیه است. اگرچه خودشان درست سر در نمی آورند و نمی توانند مسائل را تحلیل کنند، ولی اگر این اصل را باور داشته باشند که در زمان غیبت امام معصوم باید از کسی که اشبه به امام معصوم است اطاعت کنند و بدانند که اطاعت او مثل اطاعت معصوم واجب است خیلی به خطر نمی افتند، اما کسانی که می خواهند عهده دار مسئولیت هایی بشوند نمی توانند هر روز درباره جزئیات از ولی فقیه دستور بگیرند؛ این کار برایشان میسر نیست. بنابر این می بایست خودشان به سطح مورد نیازی از بصیرت برسند. درطول شاکله هرمی، هر کس بالاتر است و به قله نزدیک تر، مسئولیتش سخت تر است و باید بصیرتش هم بیشتر باشد تا برسد به قاعده هرم، اما در مراتب پایین تر، حداقل بصیرتی که برای همه ما لازم است، همین است که انسان ولی فقیه را بشناسد و بداند از چه کسی باید اطاعت کند. الحمدلله خدا هم به ما عنایت فرمود و کسی را که بهترین انسان روی زمین برای جانشینی امام زمان (ع)است به ما داد. اگر نبود چه خاکی به سر می کردیم؟ اگر بود اما نمی شناختیم و اشتباه می کردیم و در طول این سی سال کسان دیگری را جانشین او می دانستیم چه بلایی به سر ما می آمد؟ الحمدلله خدا این معرفت و این اندازه از بصیرت را به ما داده که بفهمیم باید از چه کسی اطاعت کنیم و این بسیاری از مشکلات ما را حل می کند.
عناصر تشکیل دهنده بصیرت
همه این مقدمات را عرض کردم برای این که به این جا برسیم که تکلیف کسی که موقعیتی در اجتماع دارد سنگینتر از دیگران است و باید بصیرتش هم بیشتر از دیگران باشد تا بتواند دیگران را راهنمایی کند. اکنون این پرسش مطرح می شود که چه کنیم بصیرت ما افزایش بیابد؟