سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولین فدایی ولایت

 

در تمامی دوران‏ها، ولایت مورد هدف تمامی دنیاطلبان برای رسیدن به اهداف شوم خود بوده است و حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) به عنوان اولین حامی و مدافع ولایت، آغازگر دفاع از حریم ولایت می‌باشد.دفاعیات و مبارزات حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) از آن جهت مهم و سرنوشت‏ساز است که الگویى براى مبارزه وجود نداشت و ایشان خود طراح مبارزه با تحریف و ترسیم کننده‏ی نقشه‏ی دفاع از ولایت شد و چون سیاست‌مداری قهرمان در صحنه،‏ ظاهر شد.

 نقش حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) در سیاست سکوت اعتراض‏آمیز  

 پس از رحلت نبى‌اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) سیاست‏ سکوت اعتراض‏آمیز و در عین حال همراه با همکارى حساب شده با خلفا را به عنوان بهترین راه نجات امت اسلامى از هلاکت و گمراهى برگزید. دلیل این امر را در موارد زیر مى‏توان یافت:

 1- مردم به دلیل تعصبات قومى حاضر نبودند بار دیگر فردى از بنى هاشم حاکمیت را به دست گیرد؛ چنان که نقل شده است، «عمر به ابن عباس» گفت: «قریش مایل نبودند نبوت و خلافت با هم در خاندان شما (بنى هاشم) جمع شود.»

 
2- برخى از مردم روى شخص على(علیه‌السلام) حساسیت‏ خاصى داشتند، چراکه آن حضرت در خلال جنگ‏هاى صدر اسلام، بسیارى از سران قریش را به هلاکت رسانده بود، از این رو کینه‏اى عمیق از ایشان به دل گرفتند. در دعاى ندبه کینه‏هاى جنگ‏هاى بدر و حنین به عنوان یکى از علل دشمنى برخى مردم با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) مطرح شده است .
3- رقباى امام على(علیه‌السلام) در امر خلافت، به هیچ قیمتى حاضر به چشم پوشى از مسند خلافت نبودند و اگر حضرت مخالفت علنى مى‏کرد، آن‏ها قبایل حامى خود را علیه بنى‏هاشم بسیج کرده، یک جنگ قبیلگى تمام عیار شروع مى‏شد و وحدت و انسجام اصحاب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در همان روزهاى نخست از دست مى‏رفت و هسته‌ی مرکزى نظام اسلامى به شدت تضعیف مى‏شد.
این اختلاف چند پیامد مهم داشت:
 
الف) با این درگیرى‏ها زمینه‌ی به قدرت رسیدن بنى امیه فراهم مى‏آمد، پس از ماجراى سقیفه، ابوسفیان سرکرده‌ی بنى امیه سعى کرد آتش درگیرى و نزاع را در میان اصحاب برافروزد، لذا نزد على(علیه‌السلام) آمد و گفت: «سوگند به خدا! اگر بخواهى، این شهر را علیه ابوبکر، پر از سواره و پیاده مى‏کنم.» 
ولى امام على(علیه‌السلام) با فراست‏ خاص و بینش عمیق سیاسى و اجتماعى خویش پى برده بود که اگر این نزاع بین اصحاب به وقوع بپیوندد سرانجام به پیروزى ابوسفیان و فرزندانش ختم خواهد شد، لذا به او فرمود: «تو در پى کارى هستى که ما اهل آن نیستیم، تو مدت‏ها بدخواه اسلام و مسلمانان بوده‏اى.»
 
ب) اختلاف میان اصحاب، سرکوب مرتدین را به تأخیر مى‏انداخت و حتى موجب نومیدى مردم بلاد تازه مسلمان جزیرة‏العرب و هرج و مرج روزافزون مى‏شد و خطر سقوط حکومت مدینه و از بین رفتن مجاهدت‏هاى پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) براى گسترش اسلام در جزیرة‏العرب را در پى داشت.
 
4- اعتراض امام على(علیه‌السلام)، به عنوان تلاشى براى به دست آوردن قدرت و منفعت فردى تلقى مى‏شد؛ زیرا جامعه‌ی کوته نظر و آلوده به تعصبات جاهلى آن روز، نمى‏توانست ‏به نیت پاک امیرمؤمنان(علیه‌السلام) ایمان پیدا کند، لذا زمینه‌ی مناسبى براى معارضین حضرت فراهم مى‏آمد تا ایشان را به خودکامگى و ریاست طلبى متهم سازند و بگویند على(علیه‌السلام) خواسته‌ی خویش را بر رأى و تصمیم امت مقدم مى‏دارد و مستبدانه عمل مى‏کند!  
بنابراین امیرمؤمنان به ناچار سکوتى تلخ و شکننده را تحمل کرد و بدین وسیله، از بروز شکاف در امت اسلامى جلوگیرى نمود. آن حضرت در فلسفه‌ی سکوت خود فرمود: «فرایت ان الصبر على ذلک افضل من تفریق کلمة المسلمین وسفک دمائهم والناس حدیثوا عهد بالاسلام والدین یمخض مخض الوطب یفسده ادنى وهن و یعکسه اقل خلف؛ دیدم صبر بر این حادثه، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریختن خونشان است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشک شیر، به هم زده مى‏شود و کوچک‌ترین سستى آن را فاسد و کم‌ترین پیمان شکنى آن را واژگون مى‏سازد.»
 
سکوت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) موجب وحدت امت اسلام و کوتاه شدن دست‏ بدخواهان و تحکیم حکومت اسلامى گردید، اما یک مشکل اساسى باقى ماند و آن این‌که سکوت امام موجب مى‏شد انحراف در امر خلافت نادیده گرفته شود؛ اگر همین روند از سوى خاندان اهل بیت(علیهم‌السلام) ادامه مى‏یافت. ‏بیم آن مى‏رفت که اندک اندک زشتى انحراف پدید آمده در مسیر خلافت، در میان اصحاب، تابعین و مسلمانان نسل‏هاى آینده، از بین برود و خط ولایت و تشیع در طول تاریخ محو گردد. اهل بیت(علیهم‌السلام) مأمور بودند در مقابل انحراف جامعه‌ی اسلامى از مسیر اسلام ناب ایستادگى نموده و همواره خط اسلام ناب را براى مسلمانان ترسیم نمایند.
 
در میان اهل بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، على(علیه‌السلام) ‏به دلایلى که ذکر شد مأمور به سکوت بود. امام حسن(علیه‌السلام)، امام حسین(علیه‌السلام)، حضرت زینب(علیه‌السلام) و ام کلثوم(علیه‌السلام) به خاطر کمی سن، پذیرش مردمى جهت اقدام گسترده را نداشتند. تنها کسى که از موقعیت اجتماعى و قداست ‏بسیار بالایى برخوردار بوده و مى‏توانست‏ با ایستادگى در برابر جریان حذف على(علیه‌السلام) حقایق را براى حق طلبان روشن کند، حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) بود لذا بى‌درنگ این بار سنگین را بر دوش گرفت و على(علیه‌السلام) نیز با سکوت خویش، رضایت ‏خود را از فریاد فاطمه(سلام‌الله‌علیها) اعلام فرمود.
 موقعیت اجتماعى حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)
 
زهراى اطهر(سلام‌الله‌علیها) به شدت مورد علاقه‌ی رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ‏بود به طورى که آن حضرت پیوسته در گفتار و کردار خود یگانه دخترش را مى‏ستود و از او تجلیل مى‏کرد، او را سیده‌ی زنان عالم و پاره‌ی تن و جگر گوشه‌ی خود معرفى کرده، رضاى او را رضاى الهى و سخط او را مایه‌ی سخط خداوند مى‏دانست .
 
رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بیان فضایل امام على(علیه‌السلام) محدودیت داشت، چون موجب حسادت برخى از سران اصحاب و تفرقه بین مسلمانان مى‏شد؛ از این رو، براى حفظ وحدت و اقتدار جامعه، از بیان کمالات و مناقب و جایگاه ممتاز على(علیه‌السلام) در مجامع عمومى و در حد گسترده خوددارى مى‏کرد؛ اما در مورد زهراى اطهر(سلام‌الله‌علیها) این مشکل چندان مطرح نبود؛ یعنى تجلیل آن حضرت از دختر بزرگوارش خطرى براى حکومت و جامعه به وجود نمى‏آورد، هرچند موجب اعتراض برخى از همسرانش مى‏شد. از این رو رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از هر فرصتى استفاده مى‏کرد و شخصیت والاى حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را به اصحابش معرفى مى‏فرمود.
 
بسیارى از فضایل حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) از زبان افرادى نقل شده که جزو خاندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبوده‏اند. این حقیقت نشان مى‏دهد که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از روی عمد فضایل حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را براى یارانش شرح مى‏داد تا برکات وجود آن بزرگوار را معرفى کرده و شأن و منزلت والایش را در جامعه تثبیت نماید.
 
رفتار پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) با فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نیز موجب افزایش قدر و منزلت اجتماعى آن بانوى بزرگوار مى‏شد. رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) وقتى از مسافرت بر مى‏گشت، قبل از این‌که به خانه‌ی خود برود، بر حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) وارد مى‏شد و مدت زیادى نزد آن حضرت مکث مى‏کرد. گاه اصحاب هم‌چنان پشت در خانه‌ی فاطمه(سلام‌الله‌علیها) مى‏ماندند تا پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) از خانه خارج شود (9) و یا دست‏هاى دختر گرامى‏اش را مى‏بوسید. (10) 
تعریف‏هاى مکرر رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) از فاطمه‌ی زهرا(سلام‌الله‌علیها) به گوش همه‌ی اصحاب رسید به طورى که تقریباً همه‌ی اصحاب نامدار و اهل نظر جامعه‌ی اسلامى مى‏دانستند حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) از محبوب‌ترین افراد نزد پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) است. افرادى مثل «ابو سعید خدرى» (11) و بریدة (12) و حتى عایشه (13) در تارخ به این حقیقت گواهى داده‏اند .
 
از این رو اصحاب پیامبر احترام ویژه‏اى براى آن حضرت قائل بودند. به علاوه، نفس افتخار فرزندى پیامبر، خود موجب محبوبیت و منزلت اجتماعى حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) بود، لذا مواضع، دیدگاه‏ها و خواسته‏هاى آن بزرگوار به عنوان تنها یادگار باقى مانده از رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله)، تداعى کننده‌ی خواسته‏ها و دیدگاه‏هاى پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) بود.
 
به جز این‏ها، حساسیت‏هایى که قریش نسبت ‏به امام على(علیه‌السلام) داشتند، نسبت ‏به حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نداشتند، لذا شرایط به گونه‏اى بود که در میان اهل بیت(علیهم‌السلام) هیچ کس به اندازه‌ی حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) در مبارزه با انحرافات پدید آمده پس از رحلت رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) موفقیت نداشت. از این رو آن مبارز خستگى‏ناپذیر به طور غیر مترقبه وارد میدان مبارزه با خلفا و اساساً کل جامعه‌ی اسلامى مدینه شد و ظرف 75 ‏یا 95 روز چنان حماسه آفرید که عرصه را بر خلفا تنگ نمود و آنان را به اظهار ندامت و عذرخواهى واداشت و از آن مهم‌تر مسیر اسلام ناب را که در جریان سکوت تحمیلى بر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و زیاده‏طلبى‏ها و فرصت‏طلبى‏هاى سران اصحاب، تیره و تار شده بود، روشن ساخت.
 پی‏نوشت‏ها
 [1] محمد بن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج‏2، ص‏578 .
 
[2] عبدالحمید بن ابى الحدید، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ط‏2، بیروت، دارالکتب العربیه، 1385ق، ج‏2، ص‏45 .
 
[3] سید على خان مدنى، الدرجات الرفیعة فى طبقات الشیعة، قم، مکتبة بصیرتى، 1379ق، ص‏87 .
 
[4] عبدالحمید بن ابى الحدید، پیشین، ج‏2، ص‏45 .
 
[5] همان، ج‏1، ص‏308
 
[6] محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ج‏43، ص‏42، به نقل از مناقب آل ابى طالب
 
[7] همان، ج‏43، ص‏20، به نقل از امالى شیخ صدوق .
[8] همان، ج‏43، ص‏25، به نقل از امالى شیخ طوسى .
[9] همان، ج‏43، ص‏40، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب .
[10] همان، ج‏43، ص ‏38.